کل ما حکم به العقل...
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/31:: ساعت 5:24 عصرسلام.
در پی یادداشت قبلی بحث خوبی درباره عبارت «کلّ ما حکم به العقل، حکم به الشرع» پیش آمد که ترجیح دادم این رو مستقلاش کنم. پس اگه نظرات پست قبلی رو دیدید، بیشتر مطالب این پست براتون تکراری خواهد بود، هرچند منطق چینشاش ممکن است به فهم بهتر بحث کمک کنه. درباره اسراف یادتون نره بنویسید.
- - - - - -
* حقیر از جناب «کامنت برای وبلاگ سلام» پرسیدم که
«یه سؤالی، این «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع» حدیث یا آیه است؟»
** ایشان طی دو نظر جواب فرمودند که
«اینها منابع دست چندم است. ولی پیچیدگیهای فنی را ندارد:
1- http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=11052
2- http://shahidmotahhary.blogfa.com/post-64.aspx
3- http://www.noormags.com/View/Magazine/ViewPages.aspx?numberId=1788&ViewType=0&PageNo=35
4- کلاً این کتاب آشنایی با علوم اسلامی بسیار خوب است.
خدا رحمت کند مرحوم مطهری را. اینجا (صص 45-46 الکترونیکی) را ببینید.
العقل ما عُبِد به الرحمن و اکتُسِب به الجنان»
«http://rss.nahad.ir/QAForm.aspx?ID=2538
این هم جالبه. حتی به بحث دل و عقل هم ربط داره.
برای مطالعه بیشتر در این باب خیلی خوب است رجوع کنید به کتاب «دفتر عقل و آیت عشق»، 3 جلد است.
دکتر غلامحسین ابراهیم دینانی.
http://rasoolnoor.com/modules.php?name=Content&pa=showpage&pid=312
اینجا هم تا یه حدی رابطهی این بحث رو با موضوعات دیگر نشان میدهد.
(این بحث گستردهای است.)
و همچنین این:
http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=%205039&id=44603
»
انشاءالله بتونم اینها رو بخونم و استفاده کنم؛
هرچند که از خودم انتظار ندارم از مطالب جناب دینانی چیزی دستگیرم بشه.
*** جناب «رهسپار» فرمودند که
«اینکه فرمودین عقل به غیب دسترسی نداره و باید از شرع مدد بگیره کاملاً درسته.
مثلاً ما در مورد اون دنیا نمیتونیم با عقل به نتیجه قطعی برسیم
و بفهمیم دقیقاً اونجا چه جوریه.
باید یه کسی که با غیب در ارتباطه بیاد و برامون تبیین کنه.
اما اینکه بفهمیم که اون دنیایی هست کار عقله نه شرع.
یعنی با عقلمونه که میفهمیم پیامبری اومده و گفته جهان حساب و کتاب داره
و دنیای دیگری هست درسته و اصلاً باید هم چنین چیزی باشه.
پس یه چیزایی هم هست که کار عقله نه شرع!
مثلاً تا عقل قبول نکنه که یه بنده خدایی پیامبره،
هرچهقدر هم اون قسم و آیه بخوره که راست میگه آدم قبول نمیکنه.
حالا کار ما اینه که تو مسایلی که عقل و معرفت ما بهاش راه داره،
اون رو کامل کنار نگذاریم.
اگر در بعضی از این زمینهها گفتهی شرع با چیزیکه عقل و معرفت میگه در تناقض بود،
نمیشه به این راحتیها عقل رو مردود دونست.
شاید شرعی که دست ما رسیده به شکل درستاش نرسیده، شاید...
مردود دونستن عقل تو این مسائل سادهترین و بهنظر حقیر زشتترین کار ممکنه، نه بهترین کار.»
در مورد مطالب ایشون تو خطهای اول یه نکتهای هست که
بهنظر من ایشون «وحی» رو با «شرع» اشتباه گرفتن.
یعنی برای دسترسی به غیب از وحی کمک باید گرفته بشه.
چون فکر میکنم شرع رو همون مجموعه قواعد دینی بدونیم بهتره.
**** حقیر جواب دادم که
«حرفام همین بود که این «کل ما حکم به العقل...»
حداقل «کل»اش با شرایط و معذوریت ما راهگشا نیست.
کلیّت حرفتان قبول است.
پذیرفتن اصول عقاید با عقل است
و البته وحی میتواند مواد و ابزار استدلال صحیح را برای عقل تبیین کند،
همانطور که پیامبر(ص) هم مبیّن قرآن است.
و البته نقشهای دیگر عقل سرجایاش.
اما کل شرع را ما نمیتوانیم با عقل دربیاوریم.
عدم دسترسی به «غیب» یکی از استدلالات ممکن برای این موضوع است.»
***** جناب «رهسپار» هم پاسخ دادند که
«قبول دارم.
اینکه روی این مسأله حساسیت خاصی نشان دادم، برمیگرده به آیات 28 و 29 سوره اعراف.
دیدهام خیلیها در سایه شرع، و البته بهتره بگم در سایه کلاهی از جنس شرع(!)
به زشتکاریهایی دست میزنند که گرچه مغایر عقل و معرفت و فطرت و انسانیته،
در ظاهر میشه تو ظاهری موجه از دین توجیهاش کرد.
به گمانام در اینگونه مواقع که برای کار ضداخلاقی راه حلی دینی میشه پیدا کرد،
تعطیلنکردن عقل تنها مانع بروز زشتکاری و گناهه.
آیه میفرماید:
وَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا
وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا
قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ
أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (28)
قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ...
(و هنگامی که کار زشتی انجام میدهند میگویند:
«پدران خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن دستور داده است!»
بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمیدهد!
آیا چیزی به خدا نسبت میدهید که نمیدانید؟!» (28)
بگو: «پروردگارم امر به عدالت کرده است؛...»)
البته نمیدونم اینکه بعضی کارهای ضداخلاقی رو هنوز میشه با ظاهری از شرع انجام داد،
باید گناه که دانست؟...»
****** و این هم پاسخ حقیر:
«آیات جالبی بود، تشکر.
بنده بیتقصرم، کارهای ضداخلاقی لابد گناه است دیگه،
و اگر تحت پوشش شرع باشد که دیگر خیلی گناه است،
چون علاوه بر کار ضداخلاقی، ازبین بردن کارایی شرع هم درنظر دیگران هست.
داری یک مرام رو خدشهدار میکنی.
مثل بدعتهایی که به دین میچسبند که از هزار گناه بدترند.
البته حقیر مرجع تقلید نیستم.»
******* جناب «کامنت برای وبلاگ سلام» بحث رو اینگونه ادامه دادهاند که
«1-درسته.
اما بد نیست به این نکات هم توجه کرد.
اولاً عاقل حقیقی نزد شارع فقط حضرت محمد(ص) است،
(اول ما خلق ا.. العقل = حقیقت محمدیه / این بحث پیچیدگیهای زیادی دارد.)
و دیگران بهمیزان دریافتی که از حقیقت محمدیه دارند
(منظور از حقیقت محمدیه به زبان بسیار ساده همان چیزی است که
ما تحت عنوان «انسانیت» از آن یاد میکنیم)
عاقل هستند.
پس ماجرای این «کل» مشخص میشود.
یعنی هرچه را شارع بگوید عقل حضرت محمد(ص) که عقل الهی است نیز به آن حکم میکند.
درست؟
حالا ما هر چهقدر محمدیتر باشیم عاقلتر هستیم.
بهخاطر همین هم هست که در نگاه اسلام «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» است.
یعنی هر کسی که عاقلتر باشد عابدتر است و اوست که به جنت و بهطور دقیقتر رضوان الهی میرسد.
2- اما آن مطلب که شما فرمودید هم درست است.
ولی توجه داشته باشید که:
بله. ما کل شرع را نمیتوانیم با عقل بفهمیم.
مثلاً عقلای عالم جمع هم شوند نمیفهمند که چرا نماز صبح دو رکعت است و قس علی هذا ...
اما منظور از کل ما حکم اساساً این نیست.
ما در منطق قدیم صغری و کبری و نتیجه داریم.
صغری: یک امر جزئی است مثل: سقراط انسان است
و کبری یک امر کلی است مثل: هر انسانی میرا است
و بعد نتیجه گرفته میشود که پس: سقراط میرا است.
حال، این «کل ما حکم» هم کبری است. یعنی هر صغری را با آن بسنجی در دل آن قرار میگیرد.
یعنی به من انسان که عقلام ناقص است میگوید
ببین تو عقلات به خیلی چیزها نمیرسد،
اما بدان که هر چه شرع حکم کند عقل هم حکم کرده و برعکس.
پس اگر عقل به بعضی چیزها نرسید نزن زیرش
و اگر بعضی چیزهای شرعی با عقلات جور درنیامد، نگو که لاطائلاته.
به گیرندههای خودت شک کن.
(اما حضرت محمد(ص) که کمال عقل رو دارد، «کل ما حکم» را کامل دریافت میکنه.
3- کار قلب و دل ایمان است.
یعنی ایمان به غیبی که نمیبینی.
و اساساً ایمان با ندیدن یه ارتباطی دارد.
اما عاقلترها هم مؤمنتر هستند.
اینجاست که سهگانهی عقل و دل و ایمان شکل میگیره؛
هر چهقدر عاقلتر با دلتر (عاشقتر)،
هر چهقدر با دلتر مؤمنتر،
هر چهقدر مؤمنتر با دلتر،
و 3 تای معکوس.»
******** و سؤال جدیدی که پرسیدم:
«باز هم سؤالی پیش میآد که
حتی حضرت ختمی مرتبت(ص) هم از نزد (عقل) خودشان حرفی ندارند،
حتی کلاماشان هم وحی است.
همین بیان که «هرکسی عاقلتر باشد، عابدتر است»
یعنی بیشتر مطیع شرع است، نه اینکه بیشتر استخراجکننده شرع.
جور دیگر بپرسم،
آیا عقل (حتی عقل کامل حضرت حبیب الله(ص)) مصدّق شرع است یا مُبدِع و واضع آن؟
جور دیگر؛
شرع و دین اسلام را ایشان از عقل کامل خودشان درآوردهاند،
یا آن را موبهمو و بدون هیچ کم و کاست از نزد خداوند به ما رساندهاند
و خودشان اولین عابد و عامل و مطیع آن بودهاند؟
عقلشان هم مؤید شرع الهی بوده.
البته من نمیدانم نقش و شأن عقل چیست،
فقط میخواهم اینجا مبدع و واضع بودناش را در مورد شرع نفی کنم.»
********* و این هم پاسخ جناب «کامنت برای وبلاگ سلام»:
«1- بله. درست است.
حضرت واضع شرع نیستند، شارع واضع شرع است.
اما، و صد البته، اما، شارع (اگر بتوانیم بهطور کلی بگوییم خدا)، عاقلانه رفتار میکند...
به جای خوبی رسیدیم، و آن بحث جبر یا اختیار است.
مرحوم امام یک رساله در این باب دارند که بینظیر است
(غلو نکردم. کاش همهی ابعاد وجودی امام شناخته میشد).
یعنی من نوعی باید این را حل کنم که بالاخره چی؟
جبر؟ اختیار؟ یا أمرٌ بین الأمرین که شیعه این را میگوید.
2- شما بین عابدبودن و عاقلبودن همچنان تفاوت قائل میشوید.
اما اگر بپذیرید که الف=ب است آنگاه جای الف، ب و جای ب، الف را میگذارید.
اینکه ما از کلمات متفاوت در این سنت استفاده میکنیم
شاید بهواسطهی تأکیدات است، نه تفاوتها.
3- نکتهی بحث این است که شما همواره از درِ صغری وارد میشوید و بنده از شهرِ کبری.
ببینید، اساساً ملاک این بحث کبروی است.
این بحث میخواهد بگوید که مدار جهان عاقلانه (به معنای فلسفهی اسلامی آن)
یعنی عاشقانه است و یعنی مؤمنانه است.
اساس اینها 3 چیز نیستند.
اما 1- کسی نباید بگوید که پس بریم و فقط حکم را عمل کنیم
و به اینکه عقلانی است یا نه توجه نکنیم،
اتفاقاً اگر میخواهید عابد باشید، باید به فکر چرایی آن حکم هم باشی.
و لذا گفته اند، 1 ساعت تأمل بهتر از 70 ساعت عبادت است.
این بحث جلوی تحجر و هزار و یک چیز دیگر را میگیرد.
2- و از طرف دیگر نگوییم که عقل من این حکم را در نمییابد پس عمل نمیکنم.
بلکه قبول کنیم که عقل ما ناقص است و اساساً خیلی چیزها را در نمییابد.»
یا علی
- - - - - -
آخرین بازبینی: دوشنبه 31 فروردین 1388؛ 9 شب
سهشنبه اول اردیبهشت 1388؛ 9 صبح
یه نکتهای، دلیل اینکه چرا کامنتهای خوب رو به متن اضافه میکنم قبلاً گفتم. امیدوارم از طولانیشدن پست آزرده نشده باشید.